سوزش دل
پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۳۶ ق.ظ
به نام خدا
روزی ملا در خانه ی دوستش مهمان بود. میزبان برای پذیرایی، مقداری کره، عسل و نان آورد و جلوی ملا گذاشت.ملا بی معطلی شروع به خوردن کرد تا اینکه کره و نان تمام شد ولی عسل خیلی زیاد بود.ملا حسابی سیر شده بود اما دلش نمی آمد از خوردن عسل دست بکشد،این بود که شروع کرد به خوردن عسل. مرد میزبان رو به ملا کرد و گفت:«جناب ملا بهتر است که عسل را خالی نخورید. خدای نکرده دلتان را می سوزاند.»
ملا در حالی که دهانش را پر از عسل می کرد گفت:«خدا خودش می داند که از عسل خوردن من، دل چه کسی می سوزد!»
۹۲/۰۶/۰۷